نظريه قطب رشد
گردآوری : ابوالفضل مددی
کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری
اين نظريه كه ابتدا توسط «فرانسواپرو» مطرح شد ، عمدتاً با صنعت سروكار دارد. وي معتقد بود كه جوهر و اصل توسعه صنعتي به يكباره و در همه جا ظاهر نخواهد شد، بلكه ابتدا در كانونهايي با شدتهايي مختلف ظاهر شده و از طريق مسيرهايي در نقاط معيّني آغاز و پخش ميشود، اين كانون را وي قطب رشد خواند[1].
بودیل" قطب رشد را ميتوان به عنوان مجموعهاي از صنايع تعريف كرد كه در يك ناحية شهري واقع شده و باعث توسعه بيشتر فعاليتهاي اقتصادي در ناحيه حوزه نفوذ خود ميشود." نظريه قطب رشد همانند نظريه مكان مركزي هم براي درك ساختار يك منطقه و هم به عنوان چارچوبي براي پيشبيني تغييرات اين ساختار و همچنين به عنوان يك استراتژي براي توسعه منطقهاي بكار رفته است.[2]
مفاهيم اصلي نظریه : مفاهیم اصلی این نظریه را می ـوان در اثار پرو، بودیل ، هنس ، هرمانس ، هیرشمن و میردال یافت.
مفهوم فضاي اقتصادي
«پرو» براي گريز از محدودكنندگي واقعيات جغرافيايي، فضاي اقتصادي را به عنوان ميدان عمل جريانهاي اقتصادي و بطور مستقل از بستر جغرافيايي آنها تعريف كرد، يعني به جاي فضاي جغرافيايي که از کوهها ، دشتها ، جاده ها ، شهر و روستا تشکیل شده بود ، وي ميدان نيرويي را تصور كرد كه داراي مراكز، كانونها و قطبهايي ميباشد كه از آن نيروهاي گريز از مركز منتشر شده و نيروهاي جذب مركز به آن وارد ميگردد كه ميتوان آنها را به صورت بردارهايي نشان داد. اين نيروها در واقع جريانات اقتصادي هستند مانند جريان نيروي كار،جريان حمل مواد اوليه، جريان سرمايه و حتي ميتواند جريانهاي اجتماعي مانند حركت دانشجويان براي تحصيل، جريان خدمات پزشكي، جريان اطلاعات، جريان نوآوري و ابتكار و جريان مراجعه به مراكز فرهنگي باشد. وي تصريح ميكند كه منظور او از قطب رشد كانون اين نيروها نيست، بلكه مركزيت رفت و برگشت جريانهاي اقتصادي است، قطب رشد او در فضاي اقتصادي و نه در فضاي جغرافيايي قرار دارد. البته «پرو» قبول داشت كه قطب رشد در فضاي جغرافيايي نيز بروز و عينيت مييابد و قطبهاي رشد موجود در نقطههاي مختلف جغرافيايي نيز وجود دارند. ولي اين مفهوم بيشتر توسط بودويل گسترش يافت تا ابعاد جغرافيايي را نيز دربرگيرد[3].
ولي همانگونه كه گليسن می گوید ، ميتوان گفت كه قطب رشد كانون انتشار جريانهاي اقتصادي كه بعداً از طريق مسيرهاي رشد در كل منطقه پخش ميشود، اما نقطه جغرافيايي واحد و معيّني ندارد و مركز رشد يعني مكان جغرافيايي معيّني كه محل استقرار اين كانون انتشار جريانهاي اقتصادي رشدزا است و اين يكي از تمايزات بين دو مفهوم قطب رشد و مركز رشد است[4].
مفهوم قطبش
رشد سريع صنايع پيشاهنگ، قطبي شدن ساير واحدهاي اقتصادي در قطب رشد را بوجود ميآورد. يعني به همان شكلي كه وارد كردن يك آهنربا در بار ميدان مغناطيسي همه مولكولها را به سمت خود جهت ميدهد، قطب رشد نيز همه جريانهاي اقتصادي را در راستاي قطب رشد قرار ميدهد. اين قطبي شدن اقتصادي ناگزير به قطبي شدن جغرافيايي و جريان يافتن منابع و تمركز فعاليتهاي اقتصادي در تعداد محدودي از مراكز در درون يك منطقه منجر ميشود، به همين جهت در برنامهريزي منطقهاي از منطقه قطبي يا منطقه كاركردي و يا منطقه گرهدار سخن ميرود منظور از آن ناحيهاي است كه درجهاي از وحدت از نظر كاركرد اقتصادي و وابستگي متقابل اقتصادي از خود نشان ميدهد. منطقه قطبي شده از واحدهاي نامتجانس مثل شهرهاي بزرگ، شهرهاي كوچك و روستاهايي كه از نظر كاركرد اقتصادي با هم در ارتباطند، تشكيل شده است. رابطه كاركردي معمولاً به شكل جريانهاي اقتصادي - اجتماعي مثل جريان مواد اوليه، نهادهها و ستاندهها، سفر به محل كار، سفر به مراكز خريد، حركت به مركز اشتغال، سفر براي خدمات اجتماعي و... مشخص ميشود .ايجاد يك قطب رشد و يا استقرار يك مركز رشد در ناحيهاي معيّن به علت صرفهجوئيهايي كه ميكند اثري بوجود ميآورد كه به آن اثر قطبي شدن ميگويند. اين اثر بدينترتيب عمل ميكند كه فعاليتها، نيروي انساني و خدمات را به قطب رشد جذب ميكند و باعث رشد سريع آن ميگردد، حتي وقتي علت وجودي اين نوع استقرار نيز از بين ميرود، مدتهانيز اين مراكز به خاطر وجود صرفهجوئيهاي اقتصادي باقي ميمانند. از قطبي شدن فقط تأثيرات اقتصادي باقي نميماند، با توجه به اينكه در پهنه جغرافيايي و ساخت كالبدي منطقه اثر ميكند، آثار اجتماعي، فرهنگي و رواني نيز به همراه دارد[5].
مفهوم اثر پخش:
اثر پخش يعني اينكه بمرور زمان ويژگيهاي پيشاهنگي قطب رشد، همچون موجي در فضاي اطراف پخش ميگردد تا سرتاسر منطقه را دربرگيرد. شايد بتوان گفت كه اثر پخش مهمترين جنبه اين تئوري است. به نظر منطقي ميرسد كه پس از اينكه منابع و امكانات در اثر قطبي شدن به مركز جذب شدند، با گذشت زمان اين منابع شروع به پخش شدن در فضاي اطراف نمايند. ولي اثبات اين قسمت از تئوري در عمل دشوارتر بوده و به رغم استدلالهایی که شده ، مطالعات تجربي نتوانستهاند نشان دهند كه واقعاً رشد از مركز به خارج از آن گسترش مييابد[6].
مطالعات تجربی :
- ویدانیکو لاس در مطالعه ای کوشیده ، اثر پخش قطب رشد آتلانتا را ، روی بقیه نواحی ایالت به نسبت عقب مانده جورجیا در ایالات متحده امریکا بسنجد ، مشاهدات او نشان داد که تغییر میانه درآمد ، طی یک دوره دهساله ، شامل یک افزایش کلی در سطح منطقه که با افزایش اشتغال کل همبستگی دارد، وهمچنین ، یک افزایش جزئی در حومه آتلانتا و سایر شهرهای برزگ منطقه است .این افزایش دوم متعلق به اثر قطب رشد آتلانتا تشخیص داده شده که در درجه اول ، در سایر شهرهای منطقه و نواحی روستایی ، پیرامون قطب رشد دیده شده و در درجه بعد ، در سایر نواحی دیده شده است.
- مطالعه هه گراستراند ، همین نکته را تاکید نموده و پیشنهاد کرد برای اینکه اثر پخش به خوبی واقع شود ، علاوه بر قطب های رشد در نقاط بین قطبها نیز ، رشد از طریق سرمایه گذاری و برنامه ریزی القا شود.
- مازلي» در مورد تأثيرات قطب رشد بر نقاط روستايي «آنجلياي شرقي» نشان داد كه اثر پخش در واقع وجود ندارد بيصرفهگيهاي منطقه ثروتمند ممكن است اثر خود را از دست بدهد، چه به دليل اقتصادي و چه به دليل روانشناسي اجتماعي. در نتيجه تفاوتهاي بين مناطق و درون منطقه آنطور كه در فرض اثر پخش ادعا ميشود خود اصلاحكننده نباشد. حداقل در كوتاه مدت و حتي اگر در يك دورة طولاني نوعي همگرايي امكانپذير باشد و دشواري و مشكلاتي كه ناحيه فقيرتر بايد تحمل كند تا زمان پخش اثرات رشد برسد، ممكن است نوعي دخالت در منطقه فقير را الزامآور سازد. بهرحال حداقل در كوتاه مدت قطب رشد منجر به عدم تعادل در منطقه ميشود. اين عدم تعادل ممكن است از نظر سياسي و اجتماعي براي برخي نواحي غيرقابل قبول باشد[7].
محدوديتهاي قطبش
اثر قطبش بطور نامحدود ادامه نمييابد، بلكه داراي محدوديت است اولاً صنعت پيشاهنگ ممكن است رو به زوال برود، به دلايل اقتصادي و تكنولوژيكي ویا سایر دلایل، ثانياً در مراحلي از رشد امكان بسيار دارد كه بيصرفهگيهاي مقياس از منافع تجمع پيشي گيرد[8]. لائوسن محدوديت ديگري براي قطبي شدن مطرح ميكند و آن تمايل صنايع جديد به داشتن كارخانههاي متعدد و پخش آن در نقاط مختلف ميباشد كه از اهميت صرفهجوئيهاي تجمع و تمركز ميكاهد[9].
نقد نظريه قطب رشد:
هر چند كه مفاهيم قطب رشد بطور شهودي جذابيت و در مجموع تصوير جالبي از رشد منطقهاي ارائه ميدهند، اما واقعيت اين است كه نه اساس تئوريكي قوي دارد و نه بنيادتجربي و عملي محكم، اگر بخواهيم از اين نظريه به عنوان استراتژي توسعه استفاده كنيم با مشكلات زيادي مواجه خواهيم بود:
1ـ خطر تأكيد بيش از حد بر صنايع پيشاهنگ بزرگ (فرض کنید كه اين صنعت پيشاهنگ زوال يابد آنوقت ما با يك منطقه مسئلهدار روبرو خواهيم بود كه روزي قطب رشدي بوده است بسیاری از مناط مسئله دار امروز، قطبهای رشد دیروز هستند).
2ـ فرآيند قطبي شدن بخاطر بيصرفهگي تجمع ناشی از مقياس و بی دوامی بنگاهها ، محدود است.
3ـ بين اثر جذب و اثرپخش نميتوان هيچ تعادلي را تضمين كرد. در عمل همواره اثر جذب بسيار قويتر از اثر پخش بوده است.
با اين وجود نظريه قطب رشد بعنوان مكملي براي نظريه مكان مركزي و به عنوان چارچوبي براي درك ساختار مناطق اهميت دارد. مفاهيمي كه مطرح ميكند به ما درك جالبي از مسائل مربوط به توسعه و برنامهريزي منطقهاي ميدهد. اهميت مجتمعهاي صنعتي پيشاهنگ رشد قطبي شده، صرفهجوئيهاي تجمع و تراوش رشد را يادآوري ميكند و فهميدن درك آن راهنماي مناسبي براي برنامهريزي خواهد بود[10].
نارسائی های قطب رشد
1- اجرای قطب رشد با ابزار بخشی و در خدمت برنامه ریزی ملی به جای استفاده از ابزار فضایی و در خدمت برنامه ریزی منطقه ای
2- عدم پیوند نظام یافته برنامه ریزی قطب رشد با سطوح بالاتر و پایین تر
3- منطبق نکردن قطب رشد با شرایط بومی و در پیوند ارگانیک با منطقه اش
4- عدم هماهنگی سیاست قطب رشد با دیگر سیاستها ، از جمله در کنار مشوق های قطب ، بازدارنده ها در دیگر نواحی ، بویژه شهر اصلی در نظر گرفته نشده و به تضعیف قطب رشد انجامیده است.
5- تعداد قطب های رشد اعلام شده بیش از واقعیات و کارآیی اقتصادی و بااهداف سیاسی و عدالت فضایی بوده و تعهدی قوی و استمرار سیاستها را به دنبال نداشته است [11].
نارسایی دیگر مطرح شده در ابعاد نظری و عملی
1- عدم انتشارات فضایی رشد به دیگر فضاها
2- عدم تبدیل رشد به توسعه راستین
3- حداقل اشتغال زایی صنایع پیشاهنگ بعلت استفاده از فن آوری و سرمایه بر
4- عدم ایجاد تحرک در فعالیتهای محلی
5- عدم تحقق انتقال فن آوری
6- انتقال ارزش افزوده به دست امده به خارج از منطقه
7- عدم توجه به اقتصاد سیاسی و نقش شرکتهای فراملیتی در توسعه برونزا
8- این چنین جزایر رشد در دریای عق ماندگی به طور مسلم توسعه قلمداد نمی شود حتی گفته می شود که نقش اشاعه الگوی مصرفی آنها بر برقراری الگوی تولید نوین آنها می چربد و گسترش فضای حاشیه ای و عقب مانده را سبب می شود .[12]
9- ناكامي در توزیع اثرات رشد حاصله از قطبش به نواحي پيرامون
10-ناتواني دولتها در ايجاد تاسیسات زيربنايي مورد نیاز در نواحی پیرامون قطبش
11-عدم توجه به زیر ساخت ها و تاسیسات در ایجاد مراکز رشد (مراکز قطب رشد)
نظرات مدافعان قطب رشد:
1- تحقق قطب رشد به 25 سال نیاز دارد
2- بزرگ شدن بیش از اندازه شهرها بیماری نیست
3- هدایت صحیح توزیع رشد در فضای گسترده
[1]- اجلالي، پرويز،تحليل منطقهاي و سطح بندي سكونتگاهها، 1370، ص 32
[2]- مأخذ پيشين، ص33
[3]- مأخذ پيشين، صص 35-34
[4]- مأخذ پيشين، ص 35
[5]- مأخذ پيشين، صص 39-38
[6]- مأخذ پيشين، ص 43
[7]- مأخذ پيشين، ص 44
[8]- مأخذ پيشين، ص 40
[9]- مأخذ پيشين، ص 43
[10]- مأخذ پيشين، صص45-44
[11]-صرافی، مظفر،مبانی برنامه ریزی توسعه منطقه ای،1377، ص 117
[12]-مأخذ پيشين، صص 116-115