مهاجرت از پيچيده ترين پديدههاي اجتماعي است كه عوامل مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي و حتي شرايط محيط طبيعي، هم درمبدأ و هم درمقصد، در چگونگي آن تاثير دارند.
درچند دههي اخير شيوهي عمل نظام اجتماعي ـ اقتصادي حاكم بركشورمان به همراه تنوع وگوناگوني درشرايط محيط طبيعي، اجتماعي ـ فرهنگي سبب شده است تا روستاها نتوانند همگام با تحولات جديد بوجود آمده حركت نمايند. به گونه اي كه در اغلب موارد ضمن از دست دادن كاركرد هاي خود، با كاهش جمعيت و بروز پديدهي مهاجرت روبرو شده اند. تاحدي كه تداوم اين روند , تخليه و نابودي بسياري از روستاها را نيز درپي داشته است.
مهاجرت روستا ـ شهري ازجمله رويدادهايي است كه وقوع گستردهي آن دردهههاي اخير مسايل عديده اي را به لحاظ مختلف اجتماعي، اقتصادي وكالبدي در سطح كشورمان موجب شده است. پديدهي مذكور شكلي از اشكال تحرك فضايي جمعيت است كه به مثابهي يكي از مهمترين عوامل دگرگون كنندهي فضاهاي شهري و روستايي از نقطه نظر ساخت وكاركرد محسوب ميشود. بنابراين مهاجرت روستايي، معلول تحولات جامعهي روستايي دراثر عوامل دروني و به ويژه بيروني است. به طوري كه ازيك طرف معلول تحولات اقتصادي و اجتماعي روستاها بوده و ازطرف ديگربه مثابهي عاملي براي ايجاد تحولات بعدي محسوب ميشود.
مهاجرت هاي روستايي درايران دو وجه عمده دارد ؛ بخشي از مهاجرت ها ناشي از مهاجرت جمعيت اضافي يا اصطلاحاًً سرريز جمعيت روستاها است[1] كه مهاجرتي طبيعي و منطقي است. اما بخش ديگر مهاجرت توأم با تخليهي روستا از نيروي فعال مي باشد كه اين مقوله براي بقاي روستاها و حفظ توليد محصولاتي كه در روستا توليد ميشود نگران كننده است. در حالي كه براي خود روستاييان مطلوب بوده و آنها به اميد دستيابي به شرايط زندگي بهتر مهاجرت مي نمايند.
بخش دوم مهاجرت در نتيجهي اجراي ناقص اصلاحات ارضي،حاكم شدن « اقتصاد رانتي2 »به ويژه از دههي 1340تاكنون و خواست ارادهي حاكميت سياسي و دولت برنامه اي و توسعه گرا3 جهت تسريع بخشيدن به روند رشد و توسعه و اقدامات از « بالا به پايين1 »صورت گرفته است. به طوري كه اجراي برنامه ها با اهرم هاي برون زا باعث اختصاصبيشترين امكانات توسعه اي به شهرها شده، با اين تصور كه تجمع زيرساخت ها و سرمايه ها در شهرها (الهام گرفته از نظريهي قطب رشد) زمينهي انتشار و پخش توسعه به ساير نقاط سرزمين را ميسر خواهد ساخت. ليكن گذشت زمان نشان داد، شهر كه تا پيش از اين رشدي محدود و مشروط داشت و در ارتباط با مجموعههاي روستايي پيرامون خود2 بود ارتباط آن با فضاهاي روستايي اطراف(به نسبت گذشته)گسسته شد و مستقل از آنها به رشد و توسعهي خود ادامه داد. به دنبال اين شرايط، شهر (به ويژه كلان شهر تهران ) براي رشد و توسعهي خود با دست اندازي به منابع طبيعي و انساني پيرامون و انتقال آنها در خود، روابطي را با حوزههاي روستايي اطراف خود برقرار كرد كه از ماهيتي نابرابر و نا متعادل برخوردار است.
پيامد اين شرايط، تضعيف رو به تزايد فضاهاي روستايي و قطبي شدن جمعيت، فعاليت ها و امكانات در كلان منظومهي شهري تهران به علت صرفه جويي هاي ناشي از مقياس شده است. در حاليكه، عرصههاي روستايي عليرغم دارا بودن امكانات مورد نياز، رشد و توسعه نيافتند و در نهايت چنين شرايطي منجر به شكلگيري نابساماني در عرصههاي اقتصادي ـ اجتماعي و سازمان فضايي سكونتگاههاي روستايي شده است.
مهمترين آنها عبارت است از:
1- به هم خوردن تعادل در ساخت و كاركرد فضايي استان و قطبي شدن جمعيت و فعاليت ها و تاسيسات زيربنايي درشهر و محدودههاي معين و محروم شدن نقاط روستايي مهاجرفرست از دريافت خدمات و امكانات اقتصادي بدليل دارا نبودن حد و آستانهي جمعيتي لازم.
2- به هم خوردن ساختار جمعيتي وشغلي و همچنين تركيب سني و جنسي جمعيت , پيري جمعيت و كاهش شديد جمعيت جوان و فعال.
3- عدم شكل گيري مراكزخدمات اقتصادي و اجتماعي در سطوح ميانه و پايين در نواحي روستايي مهاجر فرست. اين مقوله باعث تشديد بيش از بيش روند مهاجرفرستي روستاها ميشود.
4- عدم بالندگي نيروهاي مولد و روابط توليدي و در نتيجه عدم تكامل و تحول نظام بهره برداري سنتي ـ دهقاني.
5- عدم بهره برداري بهينه ازمنابع طبيعي و امكانات اقتصادي موجود.
6- خالي شدن روستاها ازمنابع مالي و عدم شكل گيري پس انداز , سرمايه و سرمايه گذاري و. ....
7 – ركود فعاليت هاي كشاورزي وغيركشاورزي.
8- خالي شدن روستا از نيروي كار باعث ايجاد الگوي نابرابر نيروي كار ميگردد و روستا را ازتحول اساسي باز ميدارد.
بنابراين مهاجرفرستي روستاها بوپژه در نواحي حاشيه اي (كوهستاني شمال وبياباني جنوب) باعث ناپايداري سكونتگاههاي روستايي شده است. بهطوريكه ازيك طرف عامل تشديد توسعه نيافتگي نواحي مهاجر فرست و از طرف ديگر عامل ايجاد نارسايي هاي ساختي ـ كاركردي دراين نواحي شده است. چگونگي وضعيت فوق و نارسايي نظام فضايي بويژه در نواحي حاشيه اي مناطق وعدم وجود سلسله مراتب منطقي نقاط مركزي كه كانون هاي زيستي كوچك را با مراكز سطوح پايين و ميانه و كلان پيوند دهد , يكي از عوامل بسيار مهم تحرك فضايي جمعيت (مهاجرت) است. بدين ترتيب تدوين طرح و برنامه و ارائه راهبردهاي علمي و عملي براي اصلاح ساختار فضايي كانونهاي زيستي و سازمان فضايي آنها ضرورتي اجتناب ناپذير است.
مروري اجمالي بر مباني و چهارچوب نظري تحقيق
براي تبيين فرضيهها كه متكي بر تئوريها، يافتهها و بنيان هاي نظري تحقيق هستند، بررسي نظريههاي مختلف در زمينهي مهاجرت هاي روستاـ شهري تاثير زيادي در شناخت و تحليل مسائل اقتصادي و اجتماعي روستاهاي مهاجرفرست دارد. از اين رو در اينجا، براي درك بهتر فرضيههاي تحقيق به اجمال برخي نطريههاي مربوط به مهاجرت روستا ـ شهري و نتايج مورد استفاده از آنها(كه درفصل دوم به تفصيل آمده ) را مرور مي نمائيم. كه مهمترين اين نطريه ها عبارتند از:
نظريهي راون اشتاين , نظريهي هانري مندارس , آرتور لوئيس , گونار ميردال , اورت. اس. لي , مايكل تودارو , آكين , آل. موبوگنج , گري. ال. هانت و... است.
بطور كلي نظريههاي مذكور داراي نقاط قوت و ضعف هايي براي تحليل پديدهي مهاجرت مي باشند و انتقادهايي هم بر آنها وارد است. ولي در هر صورت در اين نظريه ها اصول و قواعد نظام مندي تدوين شده كه مي تواند درتحليل و تدوين و تبيين فرضيه ها مورد استفاده قرار گيرند. برخي از اصول و قواعد كلي استنباط شده از نطريههاي مذكور به شرح زير است :
1- تفاوت در توسعهي زيربناها و امكانات اقتصادي و اجتماعي باعث شكل گيري جريان مهاجرت و ادامهي روند آن از مركز كمتر توسعه يافته به قطب هاي برزگ صنعتي و تجاري (شهرها) ميشود (راون اشتاين , لي , تودارو ) .
2- جاذبههاي اجتماعي و اقتصادي و فرصت هاي مناسب جهت كسب و درآمد بيشتر در مناطق شهري و دافعههاي روستايي جريان مهاجرت را از روستا به شهر مداوم مي سازد. ( راون اشتاين , هانري مندراس، لي , تودارو , هانت ).
3- بالا رفتن سطح سواد ( بويژه تحصيلات عاليه ) و آگاهي اجتماعي , روند مهاجرت روستاها را بيشتر ميكند.( هانري مندراس , لي ).
4- انباشت سرمايه وسرمايه گذاري درنواحي روستايي روند مهاجرفرستي را كند ميكند (لوئيس , ميردال , بوگ).
5- تفاوت هاي ساختاري از بعد توسعه واشتغال درجوامع روستايي وشهري موجب مهاجرت روستاييان به شهرها ميشود (لوئيس, لي).
6- نابرابريهاي منطقه اي متاثر ازنقش و سياست هاي دولت و نظام اجتماعي ـ اقتصادي باعث مهاجر فرستي روستاها ميشود (ميردال , تودارو , هانت , بوگ).
7- مهاجرت روستا ـ شهري تنها به عنوان حركتي خطي , يك جهتي و كششي نيست , بلكه به مثابهي حركتي دوري با وابستگي متقابل , پيش روندهي پيچيده و خود تغييردهندهي سيستمي است. كه درآن ,تغيير درهر جزء مي تواند بر كل سيستم تاثير بگذارد (موبوگنج) .
8- با يك الگو نمي توان پديدهي مهاجرت و مهاجرفرستي را تحليل كرد, بلكه مجموعه اي از الگوها و درارتباط با هم مهاجرت را بطور دقيق تبيين ميكند ( ريچيموند , ورما) .
9- در كشورهاي درحال صنعتي شدن مهاجرت از روستا به شهر در كليه سطوح تحصيلي و مهارتي بسيار بالا است و روستاها در حال تخليه شدن هستند (ريچيموند , ورما) .
10- دستيابي به امكانات و تسهيلات رفاهي عاملي مهم در مهاجرت روستاييان به شهرهاست (هانت) .
11- در روستاهاي مهاجر فرست زمينهي مناسب براي شكوفايي استعدادهاي افراد , رشد شخصيت و... مهيا نمي باشد (بوگ).
فرایند مهاجرت در روستای غریبدوست از دهه چهل شروع شد و در دهه 50 و 60 به اوج خود رسید و هم اکنون این فرایند نیز ادامه دارد لاز م به ذکر است که دردهه 40 تنها و 50 ده الی 15 خانوار از روستا به شهر تهران مهاجرت و در فلاح و نواحی پیرامون راه آهن سکنی گزیده بودند . در این دهه نیز تعداد 5 الی 6 خانوار به شهر تبریز مهاجرت و در محله مارالان و حافظ ساکن شدند . اما اوج مهاجرت در دهه 60 به بعد در این روستا آغاز شد و در کرج در محله بنام منظریه و در قم در نیروگاه و در اسلام شهر و اکبر اباد و سلطان آباد ساکن شدند و تعدادی نیز به تبریز مهاجرت و در مارالان و قورقخانه ساکن شدند. هم اکنون این مهاجران در شهرهای یاد شده زندگی می کنند . خوشبختانه در کرج و قم دارای حسنیه و محل تجمع هستند و لی در تهران و اسلامشهر و تبریز بعلت پراکندگی و کم بودن فاقد محل تجمع هستند و ادامه این روند باعث خواهد شد که نسل های بعدی همدیگر را نشناسند ولی در قم و کرج این محل های تجمع باعث افزایش پیوستگی در بین مهاجران خواهد شد.